رسالت شخصی – قسمت دوم

نکته بعدی اینکه موانع شخصی برای شناخت رسالت ما چی هست? و این یکی از کلیدی ترین بحث هاست.
در واقع سرعت گیر موفقیت ما حرف مردم هست.
دوستان! وقتی که شما قدم در راه تغییر میگذارید و یا حتی در راه شناخت رسالت تون قدم بر می دارید و یا اگر در راه جدید قدم برداشتیدT با حرف مردم مواجه می شوید.
شما فرض کنید همه را بخواهید از دست خودتان راضی نگه دارید به فرض محال هم بتوانید این کار را انجام بدهید آخر یک نفر هست که راضی نباشد و اون هم کسی نیست جز خودتون.
پس حواستون باشه ما هیچ وقت نمی توانیم همه را راضی نگه داریم.
داستان پیرمرد و پسر و الاغ
فکر کنم همتون داستان ملانصرالدین را شنیدید که با پسرش راه افتادند با الاغ شون بروند سمت شهر و اون رو بفروشن.
در مسیر راه هر کسی به رفتار آنها یک نوع عکس العمل نشون داد زمانی که پسره سوار الاغ بود،
همه گفتن: “وای چه پسری بی معرفتی! پدرش راه بره و پسر سوار الاغ باشه؟
وقتی که پسر راه می رفت و پدر سوارالاغ بود، گفتن: “چه پدر بی رحمی! فرزندش باید راه برود و اون سوار باشه؟
وقتی که دو نفره روی الاغ سوار شدن یک عده پیدا شدن گفتن: “بیچاره الاغ! چقدر شما سنگدل اید؟ این الاغ بدبخت چطوری باید شما دو نفر رو حمل کنه؟
حمل الاغ
و کار آنها به جایی رسید که تصمیم گرفتن الاغ راحمل کنند!
وقتی که به شهر رسیدن مردم به آنها خندیدند و گفتند: “وای! چه افراد نادانی که الاغ دارند برای حمل بار ولی اون رو خودشون حمل می کند.
و این یعنی امکان نداره شما تایید همه را بتوانید جلب کنید.
خب این موضوع چه ربطی داره به رسالت شخصی؟
این موضوع ربطی به رسالت نداره. نکته اش این هست که در کشور ما متاسفانه خیلی ها میخوان نظرشون را اعمال بکنند.
و این رو بدونید ابراز سلیقه شاید ایرادی نداشته باشه اما اعمال سلیقه که بخواهیم دنیا همون چیزی باشه که ما دوست داریم چیز خوبی نیست.
که البته زیاد اتفاق میفته و باید حواسمان به این مسئله باشه که: “امکان نداره که بتوانیم همه را راضی نگه داریم”
و اگر به کفشهای خود توجه کنید بعضی ها میگن چه کفش های قشنگی بعضی از آنها بی تفاوت رد می شوند بعضی ها میگن خیلی زشته!
شما اگر تمام طول تاریخ را نگاه کنید هیچ کسی نبوده که باهاش مخالفت نکرده باشند.
شما حتی اگر نگاه کنید مردم با خدا هم مخالفت میکنند و تو کار و قوانین خداوند هم نظر میدن دیگه چه برسه به مردم.
دیدگاهتان را بنویسید